واکسن دو ماهگیت
١ اردیبهشت ماه بود که من و شما به همراه عمع ازاده و بابا اسماعیل رفتیم بهداشت محل و وزن و قد و دورسرت و اندازه زدو گفت که رشدت خوب بوده و بعد زمان امپول زدنت فرا رسید که عمه ازاده گفت من میبرمش داخل و تو برو بیرون که صدای گریه اش و نشنوی خلاصه دلم پیشت بود ولی بهتر بود که برم بیرون چون دلم طاقت شنیدن صدای گریه ات رو نداشت خلاصه بعد زا 5 دقیق عمه اوردت و تو خیلی گریه کرده بودی چه کنیم که واسه سلامتیت مهم مادر جان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی